بيست و چهارم

متن مرتبط با «اول» در سایت بيست و چهارم نوشته شده است

روز اول دوستي با تو

  • اینبار جدی جدی تصمیم خودم را گرفته ام که دوست تو باشم. هیچ وقت هیچ وقت و هیچ وقت تا به این اندازه دلم از دوستی با کسی سرشار نبوده. تو خودت خوب می دونی من هیچ وقت آدم دوست بازی نبوده‌ام هیچ وقت جلب دوستی و نزدیک شدن به کسی برایم اهمیت آنچنانی نداشته...... اما خدای نازنینم من توی اون صبح سرد زمستانی که یخ‌ها روی چمنها را پوشانده بودند فهمیدم چقدر دوستی با تو می تواند شیرین و دوست داشتنی باشد و این همان گم شده سالها زندگی من است....... می خوام بنویسم صبر و تلاش و پشتکاری که منو لایق دوستی با تو کنه ندارم. می خوام بهانه تراشی کنم. بنویسم من ناتوانم کوچکم سست اراده ام با این همه چیزی که من رو از تو,روز,اول,دوستي ...ادامه مطلب

  • روز اول دوستي با خدا

  • روز از نو روزی از نو من اونقدر ادامه میدم اونقدر چهل روز چهل روز تمرین می‌کنم اونقدر زمین می خورم و بلند می شم تا بتونم به هدفی که دارم برسم. امروز روز تازه ایه دوباره شروع کردم. الان قادر به انجام کارهایی هستم که یک روز آرزوی محالی بودن. دارای خصوصیاتی شدم که همیشه از دیدنش در دیگران به حالشون غبطه, ...ادامه مطلب

  • هفته اول: اينقدر از ديگران انتقاد نکن!

  • سلام بر هفته اول.سلام بر روز اول.با عزمي راسخ تر دوباره از نو شروع مي‌کنم. هيجان دارم و شوقي در دل. به ياد دوره هاي قبل مي افتم هر بار قدمي که به پيش مي رفتم او را نزديک تر مي يافتم.خدايا شکرت باز هم به من فرصت دادي. باز هم پذيرفتي مرا. دستهاي ن, ...ادامه مطلب

  • روز اول

  • روز از نو روزي از نو....زمر مي خوانم. زمر عزيزاست. زمر هميشه تازه است حتي وقتي من دلزده و خشکيده ام. تنگ و تاريکم و خاموش و سياه زمر مثل نسيم خنک آغشته به باران به صورتم مي خورد. دردها مي روند. غم ها مي روند. کينه ها و غصه ها فراموش مي شوند. زمر مي ماند و من. زمر در گوشم مي خواند:تا خدا بدترين عملى را كه كرده‏ اند از ايشان بزدايد و آنان را به بهترين كارى كه ميکرده‏ اند پاداش دهد (35)اشکهايم با زمر عجين مي شوند و گونه هايم را مي شويند. کدامين خدا غير از تو شايسته پرستيدن است؟ کدامين خدا مي تواند بدترين کارهايم را ناديده بگيرد و بهترينشان را پاداش بدهد؟پس اينها که به آنها مشغولم چيستند؟ خداي حرص؟ خداي شهوت؟ خداي کينه؟ خداي دروغ و دغل؟ گيرم که مي آيند و مي روند. گيرم که توان ندارند تا خرخره غرقم کنند. اما هستند. خداياني که با تو شريک کرده ام.............زمر مي خوانم و اشکهايم به ناتوانيم سرازير مي شود. زمر مي خوانم اما با حسرت با آه با پشيماني. زمر مي خوانم و دلم براي اولين بار براي خودم مي سوزد. دلم مي سوزد که اينهمه غافلانه روز مي گذرانم.زمر مي خوانم و مثل عزيزي که از راه دور آم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها