هفته اول: اينقدر از ديگران انتقاد نکن!

ساخت وبلاگ

سلام بر هفته اول.


سلام بر روز اول.


با عزمي راسخ تر دوباره از نو شروع مي‌کنم. هيجان دارم و شوقي در دل. به ياد دوره هاي قبل مي افتم هر بار قدمي که به پيش مي رفتم او را نزديک تر مي يافتم.


خدايا شکرت باز هم به من فرصت دادي. باز هم پذيرفتي مرا. دستهاي نيازم به سوي تو دراز است. کمکم کن و نگذار به بيراهه بروم.


 


 


 


به آدم‌هاي دور و برم نگاه مي کنم. بيشترين چالشم با خودم اين است که اينهمه به آنها غر نزنم و انتقاد نکنم. چرا دائم اشتباهاتشان را به رخشان مي‌کشم. يادشان مي اورم که به آنها تذکر داده بودم که فلان طور تصميم نگيرند و فلان طور نکنند. خط و نشان مي کشم. خودم را محق مي دانم . عقل کل مي دانم؟ نتيجه چه مي‌شود ؟ موفق مي شوم حرفم را به کرسي بنشانم و آنها را سر جايشان. قيافه ناراحت و پشيمانشان را مي بينم که انتقادها و غرغرکردنهايم چطور اعتماد به نفسشان را از بين برده و چطور موفق شده ام آنها را تحقير کنم. موفق مي‌شوم آنها را تبديل به آدمهايي کنم که از خودشان بيزار باشند. به خودشان مطمئن نباشند. اما آيا هدف من اين بوده؟ آيا قصدم اين است که آزارشان بدهم؟؟؟ مسلما که نه. همه اشتباهات بزرگ از يک خطاي کوچک شروع مي‌شوند. همه ديوار هاي بلند کج و ناراست از يک آجر کوچک جوانه مي‌زنند. کمک کردن و راهنمايي ديگران با غر زدن و انتقاد کردن از آنها امکان پذير نيست. 


هميشه بيزار بودم از خانواده هايي که دائم همه با هم در حال نزاع و داد و فريادند که توان اينکه با هم بحث و تبادل نظر کنند را ندارند. به خودم آمدم و ديدم شده ام همان که نمي خواستم. يک آدم غرغروي از خود متشکر که به جاي پيدا کردن راه حل، به جاي راهنمايي و کمک فقط بلد است از دور نظاره کند و انتقاد کند و اشکالهاي ديگران را به يادشان بياورد و چه خوب هم موفق مي‌شدم. بعد يهو وسط اين باتلاقي که خودم درست کرده بودم به خودم آمدم ديدم چقدر از آن چيزي که دوست داشتم باشم فاصله گرفته ام. دوباره شروع کردم. وقتي مي‌ديدم دارم شروع مي‌کنم به غر زدن دستهايم را مشت مي‌کردم افسار خودم را به دست مي‌گرفتم و سعي مي‌کردم ارام بمانم........... خيلي خوب بود. همش مواظب حال دلم هستم. که چرکين و سنگين نشود و دائم با خودم ذکر مي ‌گويم انتقاد نکن. انتقاد نکن انتقاد نکن.حالا تمرين هر روزم اين شده که اين همه اشکالات ديگران را نبينم. مي دانم کسي که با ديگران اين همه سخت و تلخ است با خودش هم سختگير و تلخ است. حالا با خودم هم مهربان ترم و اين تمرين همچنان ادامه دارد...

بيست و چهارم...
ما را در سایت بيست و چهارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7zendegiaram8 بازدید : 97 تاريخ : دوشنبه 25 ارديبهشت 1396 ساعت: 12:16